گربه پلنگی (نام علمی: Prionailurus bengalensis) گونهای گربه از سرده گربههای خالدار آسیایی میباشد. این گونه به همراه سه گونه دیگر از سرده گربههای خالدار آسیایی در جنوب و شرق آسیا زندگی میکنند. گربه پلنگی گربهای کوچک و وحشی میباشد. این گونه به وسیله اتحادیه بینالمللی حفاظت از طبیعت در گروه گونههای با کمترین نگرانی قرار دارد. نام این گربه از این جهت که دارای ظاهری شبیه پلنگ است، گربه پلنگی میباشد.
سیاهگوش یا کاراکال یا منگولهگوش (Caracal caracal) گربهسانی کوچک است که در خاورمیانه و آفریقا میزیَد.
سیاهگوش یکی از سنگینترین و سریعترین گربههای کوچک است و مطالعات ژنتیکی نشان میدهد که گربه طلایی آفریقایی و سِروال نزدیکترین خویشاوندان این گربهساناند.
این جاندار را بهدلیل موهای بلند سیاهرنگی که بر روی گوش دارد سیاهگوش مینامند. کاراکال نام علمی این جاندار است که آن نیز برگرفته از قرهقولاق یا قرهقولاخ در زبان ترکی به معنی سیاهگوش است.
کاراکال را نباید با گربهسان دیگری با نام علمی (Lynx لینکس) اشتباه گرفت که در گذشته وشق و در دوران معاصر سیاهگوش نامیده میشود. این دو جانور شباهت ظاهری زیادی به هم دارند و از جمله در داشتن گوشهایی سیاه اشتراک دارند و تا مدتها در طبقهبندیهای علمی جانورشناختی نیز سیاهگوش را در سردهٔ Lynx قرار داده و در زبانهای اروپایی از وی با نامهایی چون لینکس ایرانی یا صحرایی یا آفریقایی یاد میکردند. اما امروزه این جاندار را در سردهٔ خاص خود در زیرخانوادهٔ گربهسانهای کوچک قرار میدهند. هوشنگ اعلم در مقاله «سیاهگوش» در دانشنامه ایرانیکا استفاده برخی نویسندگان جدید از نام کاراکال به جای سیاهگوش را برای این حیوان اشتباه میداند
رسیاهگوش از نظر ظاهری به سیاهگوش اورآسیا شباهت دارد ولی کوچکتر است و جثهٔ لاغرتر و ظریفتر و دست و پای کشیدهتری دارد. جنس نر کمی از ماده بزرگتر است. وزن بدن بین ۱۶ تا ۲۲ کیلوگرم، طول بدن ۵۵ تا ۹۰ سانتیمتر به اضافه ۲۲ تا ۳۴ سانتیمتر دم و ارتفاع در ناحیه شانه ۴۰ تا ۴۵ سانتیمتر است. رنگ پوست بین قرمز شرابی، خاکستری، خاکی و گاه سیاه متغیر است. بچهها خالهای قرمز رنگ در ناحیه زیرین بدن دارند و رنگ بدنشان تیرهتر از بالغان است. پوزه، گردن و قسمتهای زیرین بدن کاراکال نیز سفید است و خط ِ اشک ِ سیاهرنگی دارند که از گوشهٔ چشم تا دماغ امتداد مییابد. صورتی کوچک با گوشهای بلند دارند که موهایی سیاهرنگ به ارتفاع ۵ سانتیمتر بر آن روئیدهاند. گوشهای کاراکال از گوش تمامی گربهسانان دیگر بزرگتر است. گوشها توسط ۲۰ عضله مختلف کنترل میشوند. این دستگاه حساس شنوایی امتیاز بزرگی در یافتن شکار برای کاراکال محسوب میشود.
انواع جوندگان از جمله خرگوشها شکار اصلی این حیوان است. گاه به حیوانات بزرگتر از خود همچون غزال، بزهای کوهی کوچک و بچههای شترمرغ هم حمله میکند و از کوچکترین گربهسانانی است که توانایی شکار حیوانات بزرگتر از خود را دارند. وی برای شکار حیوانات بزرگ پس از پریدن بر پشت آنها و گرفتن گردن با آرواره، گلوی آنها را میدرد. در هنگام شکار حیوانات بزرگ (بزرگتر از خرگوش صحرایی) به خوردن امعا و احشای داخلی بدن و بخشهای مرغوبتر گوشت اکتفا میکنند.
مهارت وی در شکار پرندگان نیز ستودنی است. کاراکال میتواند با پریدن در هوا یک یا حتی چند پرنده را بقاپد. توانایی بالای کاراکال در پرش و کوهنوردی موجب شده تا احتمالاً بهترین شکارچی خرگوش صحرایی باشد.
کاراکالها میتوانند به مدت طولانی بدون آب زندگی کنند و آب بدن خود را از تا حد زیادی از بدن شکار تأمین میکنند.
روباه پرنده نوعی خفاش است. سر این خفاش شباهت زیادی به سر روباه دارد. به همین سبب به این نام خوانده میشود.
اکثر خفاشها کوچک و شبیه موش هستند، ولی روباه پرنده اندازه سگی کوچک است. فاصله بین دو بال این جانور به ۲ متر میرسد.
رفتار و ویژگیهای این خفاشها بسیار شبیه به خفاشهای معمولی است، با این تفاوت که آنها علاقه زیادی به میوه دارند و آفت باغهای میوه هستند.
گونههای مختلفی از روباههای پرنده را میتوان در مالزی، هند و سایر مناطق آسیا، جزایر اقیانوس هند و آرام یافت.
اورانگوتان تنها سردهٔ باقیمانده از کپیهای بزرگ در منطقهٔ آسیا است. آنها در زمرهٔ باهوشترین نخستیسانان هستند، و از انواع ابزار پیچیده سود جسته، و هر شب نیز با استفاده از شاخ و برگ درختان، لانهای مخصوص خواب میسازند. آنها معمولاً تهاجمی نیستند و بیشتر به صورت منزوی به جستجوی غذا میپردازند. آنها بزرگترین جانوران موجود درختی هستند که بازوهای درازتری نسبت به دیگر کپیهای بزرگ دارند. رنگ موی آنها معمولاً قرمز مایل به قهوهای و یا به رنگ معمول دیگر کپیهای بزرگ یعنی سیاه است.
اورانگوتان بومی اندونزی و مالزی بوده، و در حال حاضر تنها در جنگلهای بارانی جزیرههای بورنئو و سوماترا یافت میشود. ولی سنگوارههایی از آن در جاوه، شبهجزیرهٔ تای-مالای، ویتنام و چین یافت شدهاست. در حال حاضر تنها دو گونه از این سرده باقی ماندهاست، که هر دو در خطر انقراض هستند: اورانگوتان بورنئویی و اورانگوتان سوماترایی (در خطر بالای انقراض).
عنکبوت (تارتنک یا کارتنک یا تاربافک، (به فارسی افغانستان: جولاه یا جولاهی)) جانور بی مهرهٔ شکارگری است که دارای بدنی دوبخشی و هشت پا است. عنکبوتها فاقد بخشهای جوندهٔ دهان و بالاند. آنها در راستهٔ عنکبوتها طبقهبندی میشوند که خود یکی از چند راستهٔ ردهٔ بزرگتر عنکبوتیان (تاربافان) است. ردهٔ تاربافان دربردارندهٔ گونههایی چون گزدم و کنه است.
اکثر عنکبوتان تار میتنند که معمولاً به صورت رشتهای پروتئینی از غدههای تارتنِ انتهای شکم ایشان ترشح میشود. بسیاری از گونهها از تار برای شکار استفاده میکنند. به این صورت که توری یا پردهای میتنند که حشرات در آن به دام میافتند ولی گونههای فراوانی هم هستند که آزاد شکار میکنند. از تار در بالارفتن از جایی، ایجاد دیوارهای هموار در لانههای زیرزمینی، ساختن ساک تخم، درپیچیدن صید، و نگاهداری موقت اسپرم، و خیلی کارهای دیگر استفاده میشود. برخی گونههای عنکبوت بسیار سمی و خطرناک هستند و زهرشان آنقدر قوی است که میتوانند یک انسان بکشند. عنکبوت بیوه سیاه، عنکبوت تورقیفی سیدنی و... از گونههای خطرناک عنکبوت هستند.
سَنجاب یکی از انواع جوندگان است از خانواده سنجابان (Sciuridae) و جنس آن جنس سنجابها (Sciurus) نام دارد. این حیوان معمولاً بر بالای درختان زندگی میکند و از مشخصات آن داشتن دم بلند و پر پشت و دستهای کوتاه و پاهای قوی و تنومند و موی ظریف بدن و گوشهای برجسته احاطه شده با پشم و چشمهای بزرگ است. سنجاب در قاره آسیا، آمریکا، اروپا و آفریقا وجود دارد و گونههای مختلفی دارد و در طبیعت از گردو، فندق، بلوط، میوهجات و دانهها تغذیه نموده و در صورت دسترسی به لانه پرندگان بر تخم و جوجه پرندگان نیز تغذیه میکند. این حیوان ممکن است که توسط مار، پرندگان شکاری و روباه صید شود. از صفات مشهور سنجاب ذخیره سازی گردو و فندق در شکاف درختان و یا در زیر زمین جهت مصرف آنها در زمستانها است و بررسیهای صورت گرفته نشان میدهند که این حیوان حافظهای بسیار قوی دارد و به راحتی میتواند محل دفن گردو و فندق را یافته و در زمستان که به دست آوردن غذا دشوار میشود از ذخیره غذای خود تغذیه نماید. این حیوان در زبان انگلیسی «Squirrel» و در زبان آلمانی «eichhornchen» و در زبان فرانسوی «ecureuil» و در زبان ترکی «sincap» و در زبان عربی «السنجاب» و در زبان فارسی سنجاب نامیده میشود که این نام ظاهراً از زبان فارسی به زبان عربی راه یافته و برخی افراد به آن «خز موش» و «موش خرما» نیز میگویند که واژه موش خرما به غلط بر این حیوان اطلاق شدهاست و به نظر میرسد که واژه خز موش واژهای اصیل و فارسی است که در دوره قبل از اسلام، بر این جانور اطلاق میشدهاست. در گذشتههای دور صید سنجاب در سرزمین خوارزم و جمهوری آذربایجان که بخشی از ایران بوده رایج و متداول بودهاست و پوستهای سنجاب خزری و خوارزمی از شهرت خوبی برخوردار بودهاست. نام دیگر سنجاب در فارسی وَروَره[۱] است که ریشه آن به ریشه هندواروپایی *(o)wer- برمیگردد
کَرگَدَن را به هر یک از عضوهای خانوادهٔ کرگدنها با نام علمی Rhinocerotidae گویند. کرگدنها جانورانی پستاندار از راستهٔ تکسُمان هستند.
کرگدنها با وجود گیاهخوار بودن، حیوانات خطرناکی هستند. در هندوستان و نپال تعداد سالانه حملات و آسیبرسانی کرگدنها به انسان بیش از ببرها و پلنگها است.
کرگدنها به خاطر شاخشان به صورت غیرقانونی شکار میشوند و این نسل بعضی گونههای آن را در معرض خطر انقراض گذاشتهاست. بر پایهگذارش سازمان بینالمللی حفاطت از محیط زیست، نسل کرگدن سیاه غرب آفریقا منقرض شده و سرنوشت مشابهی در انتظار کرگدن سفید بومی آفریقای مرکزی است.
کرگدنها با تمام پستان داران شاخدار فرق دارند٬ چون شاخ آنها بالای سرشان نیست٬ بلکه نزدیک نوک بینیشان است.این شاخها مانند شاخ گاو یا شاخ گوزن نیست٬ بلکه از موهای کلفت و به هم فشرده تشکیل شدهاست.
کرگدنها در چمن زارها و جنگلهای مناطق گرمسیری زندگی میکنند و همیشه در نزدیکی آباند٬ زیرا نیاز دارند که هر روز آب بخورند و از غلتیدن در گِل هم لذت میبرند.این جانوران فقط گیاه میخورند.کرگدن ها حس شنوایی و بویایی خوبی دارند ولی دیدشان ضعیف است.
کرگدنها با وجود پوست کلفتشان٬ گرفتار کنهها و انگلهای دیگر میشوند.بیشتر وقتها میتوان آنها را با پرندهها دید٬ که با خوردن این آفتها به کرگدنها کمک میکنند.ممکن است گربهسانان بزرگ مثل ببر و پلنگ٬ بچه کرگدنها را شکار کنند٬ ولی تنها دشمن کرگدن بالغ٬ انسان است
همه حشرات به وسیله پرواز کردن از خطر فرار میکنند، اما ملخها و جیرجیرکها جهش نیز میکنند. این حشرات دارای پاهای جهنده در عقب بدن خود هستند. این حشرات معمولاً میتوانند ۱ متر (۳ پا) یا بیشتر جهش کنند. ملخها و جیرجیرکها دارای آروارههای قوی هستند و عموماً از گیاهان تغذیه میکنند. در طول فصل زادآوری (تولید مثل)، آنها صداهای بلند از خود در میآورند و این کار را بهوسیله مالیدن اعضاء بدنشان به یکدیگر انجام میدهند.
ملخها بیشتر عمر خود را روی زمین میگذرانند اما آنها قادرند بعد از جهش از روی زمین با قدرت پرواز کنند. چهار عدد بالهای جلویی ضخیم و محکم میباشند، اما بالهای عقب نازک و نیمه شفاف هستند و در طول پرواز مثل یک بادبزن میشوند.
ملخ جهنده چمنزار مثل تعداد زیادی از فامیلهایش، دارای پاهای عقبی بزرگ بوده که آنها را برای جَستن به کار میبرد. در عین حال، او برخلاف بیشتر ملخهای دیگر قادر به پروار نیست، چرا که فاقد بالهای مناسب برای پرواز است. ملخ جهنده چمنزار در اواخر پاییز میمیرد. تخمهای آنها در طول زمستان زنده میمانند و در بهار سال بعد نسل جدیدی از این ملخها را بوجود میآورند.